فــرامــوشــی...
دارم مـی مـیـرم از ایـنـکـه تـو رفـتـی و نـمـی مـیـرم
................
نـمـی دونـی تـو ایـن روزا چـقـدر یـاد تـو مـی افـتـم
تـه دنـیـام نـزدیـکـه نـگـاه کـن کـی بـهـت گـفـتـم
................
کـجـا بـایـد بـرم بـی تـو تـویـی کـه قـد دنـیـامـی
کـه هـر جـایـی رو مـی بـیـنـم نـبـیـنـم پـیـش چـشـمـامـی
................
بـرم هـرجـای ایـن دنـیـا شـبـم بـا بـغـض دم سـازه
آخـه هـر جـا یـه چـیـزی هـسـت مـنـو یـاد تـو بـنـدازه
................
نـمـیـدونـم تـو ایـن بـرزخ کـی از ایـن درد مـی مـیـرم
نـمـیـدونـم چـرا یـک شـب فـرامـوشـی نـمـیـگـیـرم
................
مـنـو ایـنـجـا بـُکـش ایـنـجـا وقـتـی قـراره تـازه رویـاشـی
اگـه تـا آخـر دنـیـا قـراره تـو دلـم بـاشـی...


